بیانیه به مناسبت 25 نوامبر؛
روز جهانی مبارزه برای رفع خشونت علیه زنان
روزی در جهان نیست که زنان مورد خشونت واقع نشده باشند و از طرف دیگر؛ روزی در جهان نیست که در برابر خشونت و تعرض به زنان، مقاومت، تلاش و مبارزه برای رهایی از این ستم و بی حقوقی صورت نگرفته باشد.
این سیمای جهانی است که در آن نیمی از جمعیت، تنها بدلیل "زن بودن" هر روزه مورد آزار و خشونت واقع شده و آمار این بی حقوقی ها و تعرضات روز بروز بیشتر و فجیع تر می شود. در این میان اما تلاش روزمره بخش قابل توجهی از زنان و مردان آگاه، سویه ی امید بخش برای رهایی از این شرایط و منجلابی است که جهان طبقاتی نام دارد را پدیدار می کنند. یکی از این تلاش ها، نام گذاری 25 نوامبر با عنوان روز جهانی مبارزه برای رفع خشونت علیه زنان است که قابل گرامی داشت و درخور حمایت است.
نام گذاری این روز* توسط فعالان حقوق زنان آمریکای لاتین در ماه جون سال 1981 انجام گرفت و هدف آنان افشای جنبه های مختلف خشونت و تعرض به زنان در برابر دیدگان جهانیان، بیان آمار از عمق و گستره ی این فجایع و فراخوان به مبارزه و مقاومت در مقابل خشونت و بی حقوقی های افسار گسیخته ی رسمی و غیر رسمی است.
خشونت علیه زنان موضوع تازه ای نیست، اما اشکال و جنبه هایش هر روز تازه تر می شود. این پدیده به واسطه ی خشونت سازمان یافته و سیستماتیک که از سوی سیستم حاکم هر روزه در قالب های رنگارنگ و فریبکارانه تبلیغ و ترویج می شود و از بستر تحمیل "فرودستی" و "جنس پذیری" ممکن و به جامعه اعمال می گردد. چنان که به نظر، خشونت به جزئی "تفکیک ناپذیر" از روابط انسانی بدل گشته است. برای حفظ و تسری این مفهوم و تبدیل آن به رابطه ی حاکم، سیستم موجود؛ تمام ابزار و امکانات خویش، اعم از رسانه، ایدئولوژی، بازار و غیره را به خدمت می گیرد تا این نابرابری و تبعیض را در مناسبات و روابط اجتماعی منتشر و پایا گرداند؛ و از این ره گذر مفهوم مذموم "جنس فرودست" را به زنان تحمیل و آنان را به کالایی برای مصرف نیرو و تن شان تبدیل سازد.
واضح است که خشونت علیه زنان، موضوعی مختص زنان نیست چرا که این خشونت علیه تمام بشریت صورت می گیرد، از آنرو که اثرات و آسیب های آن به درجات مختلف، ولی با ماهییتی یکسان بر تمامی اجزاء و افراد جامعه اثر خواهد داشت.
اما مهم تر آن که، ریشه ی این ستم و همه ی بی حقوقی های موجود؛ بر بستر مناسباتی حرکت می کند که برای "انسان" تعریف دگرگونه ای دارد و سیستم حاکم، تمام ساز و کار و ابتکارش را به خدمت حفظ و بازتولید مناسباتی می گیرد که، انسان را به درجات و طبقات با نشانه ها و لیبل های مختلف(جنس، رنگ، نژاد، قوم، مذهب و غیره) دسته بندی کرده و به "اجزاء قابل مصرف" برای تولید ارزش تقلیل داده است علت چنین دسته بندی هایی این است که پروسه بهره کشی و استثمار از آنان میسر و سهل گردد.
"زن بودن" و زن خوانده شدن اتفاقی نیست؛ بلکه بر بستر تجزیه ی انسان برای مصرف و ثمر دهی بهینه، سازمان داده شده است. این همان حقیقتی است که زندگی تمامی انسان ها را با هر جنس و ویژگی تحت الشعاع قرار داده است.
25 نوامبر و فراخوان آن برای ما فعالان لغو کار کودک از آن رو حائز اهمیت است که؛ دعوت به مبارزه علیه بی حقوقی و ستمی دارد که ریشه مشترک با تمامی مصائب موجود جهان امروز است. در نتیجه از آنجا که خشونت علیه زنان ریشه در مناسبات تبعیض آمیز دارد، لذا مبارزه پیگیر و بی وقفه با کلیه اشکالی که موجد این بی حقوقی است می بایست در دستور کار تمامی فعالان اجتماعی قرار گیرد. از سوی دیگر رهنمودی است به این حقیقت که؛ تنها با پیوند جنبش ها و نمایندگان مطالبات اجتماعی قادر به مبارزه بر علیه خشونت، ستم و بی حقوقی های حاصل از مناسبات غیر انسانی کنونی هستیم.
از سوی دیگر نیمی از جمعیت 1.2 میلیاردی کودکان در جهان، دخترانی هستند که بواسطه مناسبات و سنت ها در معرض خشونت و سوء استفاده اند. رایج ترین این خشونت ها ازدواج در سن کودکی، ختنه و سوء استفاده جنسی است که برای ریشه کنی آنان، نه تنها ابزار و امکانات حقوقی و قانونی که همت و تلاش هر روزه تمامی آحاد جامعه را می طلبد.
عمده خشونت ها و تعرضات به زنان از زاویه حقوق نا برابر عارض می شود. تاکید و پافشاری بر تضمین و تامین حقوق انسانی برابرددر همه عرصه های جامعه، موضوعی است که هم اکنون قابل دستیابی است از این رو مبارزه اجتماعی بر پایه ی این مطالبه می بایست در راس فعالیت پیشروان جنبش های اجتماعی قرار گیرد.
تلاش و مبارزات زنان و فعالان برابری و مخالفان تبعیض علیه زنان پیشرفتهایی را در پیشبرد مطالبات و دستیابی حقوق خویش داشته اند که کنوانسیون ها و اعلامیه های بین المللی بخشی از آن است. از اینرو تاکید در به اجرا گذاری آنان از حداقل اموری است که می بایست در دستور کار پیشروان عرصه زنان قرار گیرد.
جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان
25 نوامبر 2015 - 4 آذر ماه 1394
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------*- بیست و پنج نوامبر (سال 1960) سال روز کشته شدن سه تن از فعالان سیاسی و مبارزان راه آزادی، سه خواهر به نام های ؛ مینروا، ماریت ترسا و پاتریا میرابال است که دریک حادثه رانندگی ساختگی توسط حکومت دیکتاتور نظامی رافائل لئونیداس تروخیو مولینا در جمهوری دومینکن، جان خود را از دست دادند. پاتریا که خواهر بزرگتر هم بود، محکوم شده بود که جنبش اعتراضی (جنبش مخفی چهارده جون) را حمایت کرده است. همسر و پسر دوارده سالهاش سالیان درازی زندانی شدند. مینروا، خواهر میانی، فمینیست بود و چهار بار زندانی و در زندان "40" به شدت شکنجه شد. ماریا ترسا که خواهر کوچک بود، در جنبش زنان فعالیت میکرد. او هم بارها زندانی و در زندان "40" شکنجه شد.