آمار نویسی مثل تاريخنويسی تاکنونی يک تاريخنويسی واقعگرايانه از جريانهای اجتماعی يا درون جامعه ايران نبوده، آیا از نگاه حرکت های روشنفکری و نخبگان جامعه و یا دستگاه دولتی واقعگرايانه است؟
به معنی وسيع، داستان اين است که بر مردم چه گذشت و چه چيزی بر آنها حاکم بود، به چه سمتی رفتند، حال اگر شما شهادت بخش عظيمی از جامعه را نگيريد راجع به اين پديده، واضح است که تصوير وارونه و عجيب و غريب است
اگر آمار "مستند تاریخی" باشد، داستان زندگی آدمهاست. به معنی وسيع، داستان اين است که بر مردم چه گذشت و چه چيزی بر آنها حاکم بود، به چه سمتی رفتند، حال اگر شما شهادت بخش عظيمی از جامعه را نگيريد راجع به اين پديده، واضح است که تصوير وارونه و عجيب و غريب است. شما، شهادت بچهها و نوجوانان را نداريد. آمارنگاری ما فاقد نظرگاه جامعه به آن دوره است. شما نمي دانيد بر بچههاونوجوانان چه گذشت و بخش عظيمی از جمعيت با چه مشقاتی در آن دوران زندگی کردند و چه کشيدند. در نتيجه اين روايت دولت ها است.
تاريخنگاریای که تا به حال بوده گويای روند تاريخی نيست.بنا براین بازمانده از تحصیل، آمار کودکان کار، شاغلین و بیکارها در این امار با تاریخ واقعی فاصله زیادی دارد.
جنبش زنان اگر تاريخش را بنويسد، تنها یک وجه را نگاه مي کند و چه بسا وجه ديگری را نگاه نکند. فکر نمي کنم کوچکترين ارجاعی به موقعيت طبقه کارگر و مزدبگيران در تاريخ و آماری که نوشتهاند موجود باشد. کمااينکه همه ما به دوران تاريخ معاصر ايران که نگاه مي کنيم درنوشتههای اصليش يک همچنين پديدهای کوچکترين جايگاهی ندارد که در خانهها چه گذشت، بر اين خانوادهها چه گذشت؟ چه احساسی انسانهای آن دوره از زندگيشان داشتند و غيره ميخواهم بگويم ، تاريخنگاریای که تا به حال بوده گويای روند تاريخی نيست. بنا براین بازمانده از تحصیل، آمار کودکان کار، شاغلین و بیکارها در این آمار با تاریخ واقعی فاصله زیادی دارد.
اگر شاغلین امروز را با حداقل هفت صدودوازده هزار تومان دستمزد در ماه، با احتساب تورم و گزارش هزینه ی سه میلیون تومانی ماهیانه بانک مرکزی و خط فقرمقایسه نماییم در تاریخ واقعی بیکار تلقی میشوند. کودکان کار همین تعارض را بصورت بردگی مزدی کودکان، چرا که کاریست اجباری نشان می دهد.
کودک کار در قبال کارها هيچ پاداش، عيدي، حق توليد، حق رکورد، آکورد، اضافه کاری، حق اولاد، حق مسکن، حق خواروبار، مزايا و نوع اين ها را دريافت نمي کند. استثمار کودک کار با هيچ شرط و شروط و حد و مرزي محدود نمي شود. در اين جا اصلا بحث بيمه درماني و بيکاري به ميان نمي آيد. هيچ نوع حق بازنشستگي موضوعيت پيدا نمي کند. همه چيز بر وفق مراد سرمايه است و شدت استثمار بدون تصادم با هيچ مرز و مانعي تا آخرين حد توان کودک به پيش مي رود. کودک کار دست به اعتصاب، تعطيل کار و خواباندن چرخ توليد نمي زند. کودک کار هر کاري حاوي هر اندازه حقارت و ذلت و سختي را قبول مي کند و براي توليد انبوه ترين اضافه ارزش ها و کلان ترين سودها به سرمايه دار از پذيرش هيچ کاري سر باز نمي زند.
قدم به قدم با مرگ به جلو مي رود و خطر لحظه به لحظه حوادث مرگبار را باید به هيچ انگارد. تا حیاتش ادامه یابد .
آنان به وحشيانه ترين شکلي از هر نوع حق و حقوق اوليه انساني محروم و به سود سرمايه مي افزايند. از هر نوع آموزش و درس و مدرسه محرومند. ابعاد جنايت عليه اين کودکان با هيچ ملاک و معيار و مقياسي قابل اندازه گيري نيست لذا دیده می شود چگونه تاریخ و آمارنگاری قادر به انعکاس مصائب نبوده و فاقد نظرگاه بچه ونوجوان به این دوره است.
پیمان نامه حقوق کودک مصوبه نوامبر 1998 وامضای آن توسط تمامی کشورها و لغو کار کودک در آن نتیجه مبارزات جنبشی آن است و سازمان ملل آنرا به آمار ، و چند ده بند غیر نگاه کودک، بدون قدرت اجرائی تبدیل نموده است.
تاریخ جنگ طبقاتی است، این جنگ گاهی آشکار وگاهی پنهان است وهیچگاه تعطیل بردار نیست. منتها همیشه دولتها به گونه ای جلوه می دهد که گویا این آنها هستند که خواسته اند مصائب را پایان دهند. پیمان نامه حقوق کودک مصوبه نوامبر 1998 وامضای آن توسط تمامی کشورها و لغو کار کودک در آن نتیجه مبارزات جنبشی آن است و سازمان ملل آنرا به آمار ، و چند ده بند غیر نگاه کودک ، بدون قدرت اجرائی تبدیل نموده است.
تاریخ مبارزات کارگران برای به رسمیت شناساندن اتحادیه های کارگری در اروپا چند ده با مقاومت خونین دولتها مواجه گردید، تا اینکه متوجه شدند، مجموعه ی اعتصابات کارگری خسارتی چندین برابر بیشتر از در خواست اضافه دستمزد کارگران به صاحبان سرمایه وارد می سازد .پس از این اتحادیه را برسمیت شناختند تا علاوه بر جلوگیری از ضررمالی به امید خرید نماینده های کارگری، به انحراف کشاندن و زرد نمودن آن دل بسته بودند.
امروزه پیمان نامه حقوق کودک، طرحهای مبلمان شهری ( حذف کودکان کار در خیابان برای حفظ آبروی دولت ) و مقاسیه هزینه تحصیلی سالانه یک دانش آموز در سال یک میلیون و هزینه روزانه هر کودک پس از دستگیری در مرکز اصلاح و تربیت ششصد هزار تومان ونتیجه اینکه برای جلو گیری از ضرر مالی، دور نمودن جنبش از هدف وتظاهر به پاسخ گویی به مصائب کودکان روی میز دولت است.
باید توجه داشت که پدیده ی کودکان و کودکان کار پدیده ای است که زمان در آن موثر است. یعنی مبنای کودک بودن زیر 18 سال است، لذا چنانچه امروز به سن 19 برسد دیگر کودک کار محسوب نمی شود. بنابر این اگر کسی بخواهد آمار کودکان کار را بر این اساس کم نشان دهد یا کم کند نه ناشی از برنامه ریزی و به طبع کار نکردن کودک بلکه ورود به سن بالای کودکی است.
نکته مهم در موضوع کودکان تعداد کودکان کار است که تکذیب وتآیید آن همیشه مطرح وحاکی از نداشتن برنامه دولت برای لغو کار کودک است. چرا که اولین پله برای پرداختن به آن داشتن آمار مشخص می باشد که نیست.
نکته مهم در موضوع کودکان تعداد کودکان کار است که تکذیب وتآیید آن همیشه مطرح وحاکی از نداشتن برنامه دولت برای لغو کار کودک است. چرا که اولین پله برای پرداختن به آن داشتن آمار مشخص می باشد که نیست. در ضمن تهیه آمار نیاز به بودجه مالی ونیروی انسانی زیاد و... دارد که فقط دولتها قادر به تآمین آن هستند. بنابراین آنچه باقی می ماند اتکا به آمارهایی است که پراکنده از طرف سازمانهای بین المللی و مطالبی غیر مستقیم در آموزش وپرورش کمسیونهای مجلس سازمان ثبت احوال و دیگر ارگانهای دولنی مطرح می شود، که عموما فاقد نگاه وجایگاه کودک است. برای نمونه در مرکز آمار اساسا آمار کودکان کار مغشوش است، به تعاریف زیر توجه نمایید .
شاغل :
تمام افراد 10 ساله و بیشتر که در طول هفته ي مرجع، طبق تعریف کار، حداقل یک ساعت کار کرده و یا بنا به دلایلی به طور موقت کارشان را ترك کرده باشند، شاغل محسوب می شوند.
شاغلان به طور عمده شامل دو گروه مزد و حقوق بگیران و خوداشتغالان می شوند.
ترك موقت کار در هفته ي مرجع با داشتن پیوند رسمی شغلی براي مزد و حقوق بگیران و تداوم کسب و کار براي خوداشتغالان، به عنوان اشتغال محسوب میشود. افراد زیر نیز به لحاظ اهمیتی که در فعالیت اقتصادي کشور دارند، شاغل محسوب
می شوند:
افرادي که بدون دریافت مزد براي یکی از اعضاي خانوار خود که با وي نسبت خویشاوندي دارند، کار می کنند .( فامیلی بدون مزد )
کارکنان:
کارآموزانی که در دوره ي کارآموزي فعالیتی در ارتباط با فعالیت مؤسسه ي محل کارآموزي انجام می دهند، یعنی مستقیما درتولید کالا یا خدمات سهیم هستند، فعالیت آنها "کار" محسوب میشود.
محصلانی که در هفته ي مرجع مطابق تعریف، کار کرده اند.
تمام افرادي که در نیروهاي مسلح به صورت کادر دائم یا موقت خدمت می کنند. نیروهاي مسلح شامل پرسنل کادر، درجه داران و سربازان وظیفه ي نیروهاي نظامی و انتظامی.( چکیده نتایج طرح آمارگیري نیروي کارپاییز 1392)
این تعاریف فاقد نظرگاه کودک ونوجوان به این دوره است وبامعنای رایج کودکان تطبیق ندارد و آمار کودک کار، شرایط وفضای کاری، اینکه چرا مجبور به کار است، از آن نتیجه نمی گردد. یکی از معجزات این آمار ثابت بودن در محدوده عددی است که نه بحران ونه تحریم ونه نفت 16 دلاری، نه 200 دلاری، نه 45 دلاری، نه بیکاری های میلیونی ونه بازمانده از تحصیل بیش از هفت میلیون دویست هزار نفرتآثیری درآن ندارد و شامل امداد غیبی مرکز آمار می شود.
بدیل ننگ آمیز بودن وجود کودک کار با توجه به درک اجتماعی انسان قرن 20 و21 در تمام دولتها زمینه ای را ساخته که هیچ کشوری حاضر به رسمیت شناسی آمار وتهیه آن نیست. ما نمی توانیم دنیای کودکان را به دارا و ندار تقسیم نماییم.
بدیل ننگ آمیز بودن وجود کودک کار با توجه به درک اجتماعی انسان قرن 20 و21، در تمام دولتها زمینه ای را ساخته که هیچ کشوری حاضر به رسمیت شناسی آمار وتهیه آن نیست. ما نمی توانیم دنیای کودکان را به دارا و ندار تقسیم نماییم.
طی تجارب وبررسی نوشته ها ی بین المللی وداخلی به این نتیجه رسیدیم که تقسیم کودکان به عوامل جدا جدا، مثل کودکان کار، کودکان کارهای سخت وزیان آور، کودکان سکس ورکر، کودکان کارو خدمات خانگی، کودکانی که زیر خط فقر زندگی می کنند، سرباز کودک، کودکان خیابان، کودکان پناهنده، کودکان بازمانده از تحصیل وغیره همگی می تواند خواننده را به اشتباه بکشاند.
باید توجه نمود عده ی زیادی از مردم از طریق فروش نیروی کارشان در جهان گذران می کنند، وقتی همین کار تأمین هزینه خانواده را نمی کند و یا سرپرست خانواده اخراج می شود مرز سنی پاره می شود وکودک را وارد بازار کار می کند ویا آماده ورود به بازار کار می شود.
باید توجه نمود عده ی زیادی از مردم از طریق فروش نیروی کارشان در جهان گذران می کنند، وقتی همین کار تأمین هزینه خانواده را نمی کند و یا سرپرست خانواده اخراج می شود مرز سنی پاره می شود وکودک را وارد بازار کار می کند ویا آماده ورود به بازار کار می شود. بنا بر این همانگونه که وقتی کارگر بیکار شد ویا آماده بکار باشد باز آن را کارگر می خوانیم. لذا اینکه کودک ونوجوان به کار گمارده میشود یا نه چندان مهم نخواهد بود. بلکه بایدتوجه کرد کودک از نظر بقا در شرایط وتهدید حیات ومرگ خود و خانواده قرار میگیرد و ما به حکم شعور انسانیت نمیتوانیم دنیای کودکان را به دارا و ندار تقسیم نماییم.
اختلاف بر سر حقوق جهانشمول و انکار ناپذير همه کودکان فارق از اینکه در چه اوضاع و شرایط، مکان جغرافیا، مذهب جنسییت و غیره هستند، يک اختلاف واقعى ميان ما و دولتهاست که بايد بسيار شمرده و مستدل تعريف و تاکيد شود. اين اختلافى عميق و بسيار مهم است.
اگر از آمار و ارقام خسته نمیشوید حتما مطلب ذیل را بخوانید:
رییس سازمان نهضت سوادآموزی علی باقرزاده از وجود 9 میلیون و 700 هزار نفر- بالای 6 سال- بی سواد در کشور خبرداد و گفت:« از این تعداد 3 میلیون و 800 هزار نفر آنان کمتر از 50 سال دارند» یعنی در سال 57 تعداد افراد بی سواد که سن آنها 14 سال به بالا است شش میلیون وچنانچه بازمانده از تحصیل 7 تا 14 را به آن اضافه نماییم با حساب سر انگشتی بیش از 7 تا8 میلیون خواهد بود. طبق آخرین آماری که معاون سازمان نهضت سواد آموزی اعلام کرده بود، یکمیلیون و ۸۰۰ هزار کودک و نوجوان در کشور، به دلایل نامشخصی به مدرسه نمیروند و درس نمیخوانند. آماری که "حسن الحسینی" معاون اسبق حقوقی و امور مجلس و سرپرست موسسه آموزش از راه دور وزارت آموزشوپرور آن را نزدیک به چهارمیلیون نفر در سال ۱۳۸۸ عنوان کرده و گفته بود:« براساس تحقیقاتی که در زمان حضور من در آموزشوپرورش انجام شد، بیش از سهمیلیون و ۱۰هزار دانشآموز بازمانده از تحصیل وجود داشت.» البته به جز الحسینی، محمداحسان تقیزاده، رییس موسسه آموزش از راه دور نیز در اردیبهشت ۸۸ در همایش موسسات از راه دور لرستان گفته بود:«بیش از سهمیلیون بازمانده از تحصیل در کشور وجود دارند.» اما حمیدرضا حاجیبابایی، وزیر پیشین آموزشوپرورش این آمار و حتی آنچه معاون سازمان نهضت سوادآموزی گفته را کاملا دروغ دانسته و گفته بود:« کسانی که این آمارها را اعلام میکنند اصلا نمیدانند عدد و رقم یعنی چه؟!»
رییس مرکز آمار وزارت آموزشوپرورش در دیماه سال ۹۱ اعلام کرد ۱۵۹هزار دانشآموز بازمانده از تحصیل در کشور وجود دارند و بار دیگر معاون آموزش ابتدایی در شهریور ۹۲ آن را ۱۲۰هزار مورد عنوان میکرد. آمار متناقضی که از دفتر اما بالاخره چندی پیش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی طبق سرشماری سال ۱۳۸۵، گفتند هماکنون سهمیلیونو ۲۰۰هزار کودک شش تا ۱۷ساله در کشور وجود دارند که یا اصلا به مدرسه نرفتهاند یا به دلایل مختلف از تحصیل بازماندهاند. این آمار منهای کودکان و نوجوانانی است که در سالهای قبل از ۱۳۸۵، به دلایل مختلف از تحصیل بازماندهاند و هماکنون از چرخه نوجوانی وارد جوانی شده و پای در دهه دوم زندگی خود گذاشتهاند. دو مدیر با فاصله فیزیکی کمتر از ۱۰متر بیرون میآید.
عبدالرضا شاهسوند کارشناس آموزش از راه دور در اینباره به «شرق» گفت که پدیده دانشآموزان بازمانده از تحصیل، همچون تومور بدخیمی است که تمام بدن جامعه را گرفته؛ توموری که از چشم مسوولان آموزشوپرورش پنهان مانده و هر روز و هر دقیقه در حال تکثیر است. اینکه چرا دانشآموزی در اواسط سال تحصیلی به یکباره از مدرسه خارج میشود و برای همیشه بازنمیگردد در واقع این موضوع در
آموزشوپرورش همچون سکته مغزی است که در ظاهر مشخص نیست اما چون موریانهای تمام باطن آن را جویده است.
برچسبها : آموزش, فهیمهسادات طباطبایی, گزارش. منبع: شرق
براساس آمار سازمان ثبت احوال کشور طی سالهای 1380تا 1386در مجموع هفتمیلیون و 52هزار و 199کودک متولد شدهاند که هماکنون جزو افراد لازمالتعلیم اول تا ششم ابتدایی هستند. این کودکان قاعدتا باید هماکنون در دبستانها مشغول تحصیل باشند، اما اینگونه نیست و تفاوت فاحشی با آمار دانشآموزان دوره ابتدایی که وزارت آموزش و پرورش اعلام کرده است دارد. با محاسبه میزان مرگومیر کودکان زیر پنجسال که براساس اعلام وزارت بهداشت در کشور مابه ازای هر یکهزار تولد، 17مرگ درنظر گرفته میشود، به فرض اینکه حدود 120هزار نفر از کودکان زیر
احتمالا چيزي در حدود يک سوم از کودکان ايراني بين 6 تا 18 سال، در خارج از سيستم رسمي آموزش و پرورش قرار داشته و به بيان ديگر «محروم از تحصيل» هستند.
پنج سال فوت کردهاند، در این صورت در آمار دانشآموزان لازمالتعلیمی که در مدارس ثبتنام کردهاند با آمار ولادت کودکان سالهای 80تا 85که اکنون در سن دوره دبستان هستند، بیش از 295هزار نفر اختلاف وجود دارد.
فقدان آمار دقيق و شفاف در مورد جمعيت کودکان و نوجوانان محروم از تحصيل، با تخمين هايي مي توان نشان داد که احتمالاچيزي در حدود يک سوم از کودکان ايراني بين 6 تا 18 سال، در خارج از سيستم رسمي آموزش و پرورش قرار داشته و به بيان ديگر «محروم از تحصيل» هستند.
براساس آمارهاي منتشر شده از سرشماري عمومي نفوس و مسکن در سال 85 يعني آخرين سرشماري که نتايج آن به صورت رسمي اعلام شده است. از مجموع 13 ميليون و 253 هزار کودک رده سني 10 تا 18 سال کشور در اين سال، سه ميليون و 600 هزار کودک از تحصيل محروم بوده اند. حال اگر بخواهيم کودکان رده سني 6 تا 10 سال را نيز به اين آمار اضافه کنيم، ميزان جمعيت کودکان واجب التعليم که از چرخه تحصيل دور مانده اند، بيشتر نيز مي شود
به بيان ديگر مي توان گفت از هر سه کودک و نوجوان ايراني بين 6 تا 18 سال، يك نفر ترك تحصيل کرده يا از ابتدا وارد چرخه آموزش و پرورش رسمي نشده است.
اما براي تخمين جمعيت کودکان محروم از
تحصيل در سال جاري، بايد توجه کنيم که به گفته مسوولان آموزش و پرورش در حدود 12ميليون و 300 هزار دانش آموز ايراني، در سال تحصيلي 91-90 وارد مقاطع مختلف تحصيلي شدند. همچنين براساس نتايج سرشماري سال 85 و با توجه به ثبات نرخ رشد جمعيت در حدود 5/1 درصد در يک دهه گذشته، هم اکنون حدود 19 ميليون و 435 هزار نفر از جمعيت كشور را كودكان و نوجوانان 6 تا 18 ساله تشكيل مي دهند كه با احتساب تعداد كودكان و نوجوانان در سن آموزش يا لازم التعليم و آمار 12 ميليون و 300 هزار نفري اعلام شده از سوي آموزش و پرورش در مورد تعداد دانش آموزان در سال تحصيلي 91-90، مي توان تخمين زد كه در حدود هفت ميليون نفر از كودكان و نوجوانان كشور در رده سني 7 تا 19 سال از تحصيل در مدارس محروم هستند. [5] اين آمار از احتمال محروميت از تحصيل هفت ميليون کودک و نوجوان در کشور خبر مي دهد، به بيان ديگر مي توان گفت از هر سه کودک و نوجوان ايراني بين 6 تا 18 سال، يك نفر ترك تحصيل کرده يا از ابتدا وارد چرخه آموزش و پرورش رسمي نشده است؛ آماري که بسيار نگران كننده است، چرا که اين کودکان و نوجوانان بيش از هر گروه سني ديگر در معرض تهديدهاي اجتماعي ناشي از محروميت از تحصيل قرار دارند. رییس انجمن علمی مددکاران ایران و عضو شورای بررسی آسیبهای اجتماعی با اعلام اینکه سالانه ۲۵درصد از دانشآموزان ترک تحصیل میکنند و معلوم نیست سرنوشت این دانشآموزان که چندین برابر بیش از دیگران در معرض تهدیدهای اجتماعی هستند، چه میشود.
"چندی پیش رییس مرکز آمار فناوری و نیروی انسانی وزارت آموزشوپرورش با بیان اینکه در طول سالهای گذشته وضعیت کار آماری در وزارت آموزشوپرورش بسیار نامناسب بوده است، گفت: «پس از افتتاح مرکز آمار وزارت آموزشوپرورش بعد از هشت سال تازه فهمیدیم که ۱۲ میلیون و۸۰۰ هزار دانشآموز داریم، نه ۱۴ میلیون دانشآموز.»اسدیگرمارودی با اشاره به نادرست بودن آمار ۱۴ میلیون دانشآموز که پیش از این از سوی وزرا و مسوولان اسبق این وزارتخانه اعلام شده بود، گفت: ۱۲میلیون و ۸۰۰ هزار دانشآموز با ۱۲۸ هزار مدرسه داریم و این آمار که ۱۴ میلیون دانشآموز داریم، درست نیست؛ چراکه ما ۱۳ میلیون دانشآموز هم نداریم
همچنین بنا بر گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، میانگین مدت تحصیل در ایران کمتر از 7 سال است. به این ترتیب مقایسه وضعیت شاخصهای حوزه آموزش عمومی در ایران با سایر کشورهای همجوار و همتراز نشان میدهد که سیاستهای اتخاذشده ما در حوزه توسعه آموزش عمومی چندان کامیاب نبودهاند. "
یعنی در طی بنج سال 482.244 نفر به بیسوادان کشور اضافه شده با توجه به تغییرات هرم جمعیتی کشور طی 15 سال اخیر، جمعیت دانشآموزی در حدود 6 میلیون و 200 هزار نفر کاهش یافته است.
"براساس نتایج سرشماری سال 1390 جمعیت بیسواد بالای 6 سال کشور از 9.837.930 نفر در سال 1385 به 10.320.194 در سال 90 رسیده که از افزایش 482.264 نفری تعداد بیسوادان حکایت دارد." یعنی در طی بنج سال 482.244 نفر به بیسوادان کشور اضافه شده با توجه به تغییرات هرم جمعیتی کشور طی 15 سال اخیر، جمعیت دانشآموزی در حدود 6 میلیون و 200 هزار نفر کاهش یافته است.
حق تحصیل برای کودکان در بسیاری ازکشورهای جهان فقط بر روی کاغذ قرار دارد.
به گزارش یونیسف آلمان، ۱۳۲ میلیون کودک در کشورهای در حال رشد به مدرسه نمیروند.حق تحصیل برای کودکان در بسیاری ازکشورهای جهان فقط بر روی کاغذ قرار دارد.یونیسف (صندوق کودکان سازمان ملل) شعبه آلمان به مناسبت شصتمین سال تاسیس گزارش تازهای در این زمینه منتشر کرده است.
دان تول، رئیس بخش آسیای یونیسف، نیزخاطر نشان میسازد که «بزرگترین مشکل، نابرابری اس.» به گفته وی، در این کشورهاپول و منابع طبیعی به اندازه کافی وجود دارد. بهرغم رشد و اعتلای اقتصادی درکشورهای رشدیابنده و نیز در حال گذار، کماکان فقر بزرگترین تهدید برای کودکان است. سوءتغذیه در نخستین سالهای زندگی کودکان باعث میشود که امکانات فراگیری آنان بطور چشمگیری کاهش یابد.
همه ی جناحها ودسته ها در این سه دوره 12ساله تحصیلی در هردوره بین سه و نیم تا شش میلیون کودک کار بوجود آورده اند یعنی بیش از دوازده تا هجده میلیون بازمانده از تحصیل که هیچ اقدامی دربازگشت آنها به تحصیل انجام نشده.
جمعبندی آخر:
همه ی جناحها ودسته ها در این سه دوره 12ساله تحصیلی در هردوره بین سه و نیم تا شش میلیون کودک کار بوجود آورده اند یعنی بیش از دوازده تا هجده میلیون بازمانده از تحصیل که هیچ اقدامی دربازگشت آنها به تحصیل انجام نشده.
نبود آمار دقيق در مورد كودكان محروم مانده از تحصيل در كشور،تشدت آرا، تکذیب وتاییدها، با توجه به آنكه آمار دقيق و کارشناسي مبناي اصلي سياست گذاري هاي کلان محسوب مي شود، از دورنماي مبهم در اين زمينه و نبود برنامه ريزي اجرایی حکايت مي کند. فاجعه بازمانده از تحصیل میلیونی یعنی گرسنگی ، بی مسکنی!
نویسنده : اکبر یزدی
منبع : نشریه داخلی جمعیت